آنالیز



 

چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی؟ 
تو صنم نمی گداری که مرا نماز باشد (سعدی)

به این فکر میکنم که چقدر راست سن پایین ترباشه بچه تر باشی مثل آب زلالی و پاک

بچه که بودم چقدر آدمای بزرگتر به من التماس دعا داشتن منم توی دلم خنده م میگرفت از آتیش پاره بودن من خبر ندارن اما اون سن و آتیشا هیچی نبود در مقابل الان با مویرگام با تک به تک سلولام از عمق قلبم به حرف همون بزرگترا که الان خودم به جمعشون پیوستم ایمان دارم کودک بودن یعنی زلال 

یادش بخیر قید بازی کردن با همسنو سالام رو میزدم با خانم خزایی و خانم حسین آبادی مامان دوستام میرفتم مسجد نماز میخوندم 

اون وقتا به گل گلی های چادر نمازم فکر نمیکردم به مهرم به تسبیح که چطوری باشه به اینکه امشب ساعت 9 سریال داره دیر میشه نماز خوندن با جماعت و یه ربع اول سریالو نمیبینم به اینکه  مسافت مسجد تا خونه دوره یا نزدیک

کودک بودن یعنی خالصانه ایمان داشتن 

اصل مهمتر بود تا فرع حالا بر عکس شده 

فکر میکردم بزرگتر بودن یعنی ایمانش از من بیشتره از من اطلاعات دینی وسیع تر داره

ولی حالا خودم تو سن بزرگسالیم  این خبرا نیست 

چرا ایمان و اعتقادات سست تر میشه 

نماز چهار رکعتی ها از رکعت دوم به بعد انگار دارم ورزش میکنم یا همه ی اموری مادیم یادم میفته که فلان کار رو نکردم به فلانی زنگ بزنم

چرا  نماز نمیخوم یا 17 رکعت صبح و ظهر عصر مغرب و عشا با هم تازه مهمتر اینکه آخر شب میخونم

الان هم مثلا دارم به بهبود نمازم میکنم 

اول وقت بخونم 

یا اینکه تمرکزم بیشتر بشه و عادت نکنم طوطی وار خوندن و به مادیات فکر نکنم ذکرام رو تغییر بدم 

یا اینکه زمانبدی کنم بیست دقیقه برا خودم. دنیا و متعلقاتش بره به درک 

گاهی هم فک میکنم تقصیر خودمونه به شیطان زیادی رو دادیم الان رخنه کرده اسیرش شده یم 

در جربان هستم الله به نماز خوندن و این اشک تمساح ریختن من هیچ احتیاجی نداره 

 من برای ارامش روحیم نیاز دارم به یه ربع بیست دقیقه رها کردن دغدغه های مضحکم

گاهی هم به همنشینی یا صحبت با دیگران دقت میکنم بعضیا بینهایت آرامش دارن اصلا دوست نداری دل بکنی خیلی خوبن یه آرامشی که بهت منتقل میشه وقتی کنارشون هستی 

به زندگی این دسته آدما نگاه کردم و دقت کردم یه ایمان قوی تری هست

 بگم به درجه عرفان رسیدن نه اینطوری نیست این دسته آدمای سرشار از آرامش

نذاشتن که شیطان کنه رخنه توی وجودشون  

یکی از همین دسته آدمای خفن و با آرامش با دو کلمه حرف زدن یهو جذبش شدم 

بین صحبتا برام یه دعای خیلی خوب کرد انشالله این دعا هم برای من و هم برای خواننده ی که داره سطر به سطر این وبلاگ رو میخونه اجابت بشه الهی آمین 

انشالله همیشه دستت توی دست عزیزای خدا باشه

+عنوان:شهر باران از محمد علیزاده


 

 فروردین کتاب یک عاشقانه ی آرام را خواندم اثر نادر ابراهیمی . راست میگویند با یک کتاب چندین بار زندگی میکنی ولی بی کتاب خواندن یک زندگی معمولی را ادامه میدهی . این کتاب بینهایت دلنشین  جمله هایش روح و روان آدم را قلقلک میداد برای برنامه های زندگی ات برای یک همراه متفاوت و با تفاهم اینکه این کتاب اولین انتخاب خواندنم در اوایل سال 95 بود به نظرم یک کورسوی از امید و روشنایی ست . راستش را بخواهید هیج وقت حتی یک درصد به مخم خطور نمیکرد این کتاب رویایی برایم کمی تا قسمتی از آن به واقعیت تبدیل شود. داستان از سه شنیه ی هفته ی پیش شروع شد. همکلاسی ام بود الان رفیقم هست . همان سه شنیه ی 30 فروردین که با هم رفتیم بلوار قدم بزنیم تا برایم از حال این روزهایش بگوید و من هم روانشناس بازی در آورم نسخه پیچم و حرف های خوب از زندگی زیباست و شیرین بگویم تا حالش بهتر شود ولی ای دل غافل که درد مشترک داشتیم . برایش از نادر ابراهیمی گفتم خودش هم کتابش را از مسابقه خندوانه خریده بود و خوانده بود :) هر دو به این نتیجه رسیدم دوای ما باید لا به لای همین جمله های لذیذ باشد .جزء از کل زندگی را انجام بدهیم . چند ساعتی از یک روز بگذاریم برای خودمان برای دوست داشتنی های مان . قرارمان هر سه شنبه است و برنامه این هفته رفتن به تکیه معاون الملک (بنای تاریخی ومذهبی )

اطلاعات این تکیه :یکی از بناهای دوره ی اواخر قاجاریه و با قدمت 120 سال یعنی از سال 1320 هجری قمری بنا شده است توسط حسن خان معین الرعایا(پدر معینی کرمانشاهی . شاعر معاصر) به منظور برگزاری مراسم های مذهبی . در سال 1327 ه.ق در مبارزات مشروط خواهی گروهی از مشروط خواهان به علت اینکه تکیه معاون الملک محل اجتماع مخالفان مشروط بوده این بنای با ارزش با کاشی های که هوش را از سر آدم میرپاند به توپ بستن و ویران شد. و بعد از آن در سال 1320 هجری شمسی میرزا حسن خان( معاون الملک) حسینیه را از برادرانش خریداری میکند و با هزینه ی شخصی و جمعی از هنرمندان مشغول بازسازیش میشود و بعد به این بنا قسمت زینبیه و عباسیه اضافه میکندو بعد این تکیه وقف مراسمات مذهبی میشود و در اردیبشهت سال 1327 دار فانی را وداع گفت  و در قسمت زینبیه این تکیه به خاک سپرده شد.  

احساس نوشت خودم از این تکیه: در 22 سال زندگیم اولین بار بود به این بناه تاریخی رفتم :) 

کاش های فوق العاده قشنگ قشنگ :)   توی دلم میگفتم "خدایا معماری ایران چی بود چی شد" معماری و خطاطی های اصیل ایرانی . این تکیه ها بخاطر کاشی های باظرافتش خیلی مشهوره که توی عکس ها حالا میبینید . فقط میتونم بگم من خودم اولین بارم بود رفتم نفهمیدم دو ساعت زمان چطوری گذشت مشغول نگاه کردن به کاشی های با ظرافت که از داستان حضرت یوسف رو با نقاشی روی کاشی ها توضیح داده بود و وقایع کربلا رو با نقاشی روی کاشی ها شخصیت ها دوره ی قاجار و معماری خونه های رویایی که روی کاشی ها کشیدن بودن و پنج دری ها رنگی رنگی و کاشی های گنبد که اصلا  محو زیبایش میشدی به دلیل اینکه بزرگ هم هست دو ساعت زمان صرف میشع تا کامل ببنین دوتا موزه هم بود که مربوط به لباس های محلی کرمانشاه و یک موزه از عتیقه جات با قدمت 60 سال مثل ظرف های سنگی بدلیجات ها آلات موسقی اصیل کرمانشاه تنبور که از چوب درخت توت بود ولی چون ویترین هم قد خودم بود ببخشید نشد عکس بگیرم .حتما پبشنهاد میکنم اومدین کرمانشاه این بنا تاریخی رو برین :)

خاطرات نوشت : توریست های ایتالیایی اومده بودن بازدید راهنما ایرانی توضیح میداد یکی انگلیسی ترجمه ش میکرد بعد یکی دیگه انگلیسی میفهمید به ایتالیایی برا بقیه بازگو میکرد :) :) :) 

خدایش چقدرم خوشگل بودن و تیپ های خنک بهاری پوشیده بودن :) روی صورتشون اصلا هیج آرایشی نبود . آدم از دیدنشون احساس خوبی پیدا میکرد صمیمیی و محترم ما رو میدیدن لبخند میزدن  در حد دو کلمه اینگلیسی حرف میزدن ما بفهمیم مثل هلو و گود بای :) 

و به ترتیب عکس های که ارزش دیدن داره :) منتها عکس ها کامل نیست قسمت زینبیه نور کمتر بود و کاشی های خیلی خیلی زیبایی داشت که متاسفانه تاریک عکس ها 

توصیه نوشت: قبل از رفتن اطلاعات راجبع تکیه کسب کنید چون انقدر زیباست ممکنه مثل من یادتون میره سوال بپرسین :)  اگه دوست داشتین بیشتر بدونین اینپی دی اف هم بخونینن 

ورودی معاون الملک

مزار میرزا حسن خان معاون الملک بانی تکیه در قسمت زینبیه

یک عکس از میرزا حسن خان معاون الملک

کاشی کاری زیبای گنبد در قسمت زنیبیه این کاشی کاری رو  دوست داشت به شدت :)

 کاشی کاری از روایت زندگی حضرت یوسف

کاشی کاری زیبا 

کاشی کاری در قسمت عباسیه

ستون های قسمت عباسیه

در یک زوایه دیگر از قسمت عباسیه

در یک قسمت از موزه اشیا قدیمی

موزه لباس های سنتی(یک خانم با لباس کردی) البته مدل لباس های کردی خانم ها متفاوت این فقط یک نمونه ش هست 

مدل لباس کردی یک مرد

چادر نشینی 

و پنجره های رنگی رنگی که عاشق بودم در قسمت زینبیه :)


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شارژ کارتریج ، شارژ کارتریج در محل ، تعمیرات پرینتر در محل امورزندگي ترفندهای معلمی فایلکده برتر ( برترین مرجع فایل های آموزشی ) رمان ویژه gamesgood کتابخانه سیدالشهدا narvantrees طرفداران نینا ویلیامز